پارچه
پارچه ای دو رویه و رنگین از پشم یا حریر که کاتب پس از فراغ از نوشتن ، دم قلم را بدان پاک کند تا مرکب به قلم نماند و خشک شود
مِسطَره یا مِسطر :
مِسطره یا مِسطر که ابزاری که به خوشنویس در کار نوشتن بر روی خطوط موازی و تعیین سطرها و تشخیص حدود آنها کمک میکند. در گذشته به این منظور بر روی قطعه مقوای ضخیمی نخهایی را با فاصله منظم قرار داده و محکم میبستند، سپس کاغذ را بر روی آن گذاشته و با فشار دست، اثر نخها را بر روی کاغذ منتقل می کردند. اما امروزه به این منظور بر روی کاغذی خطوط و جدولهای مورد نظر را پر رنگ کشیده و زیر کاغذ خوشنویسی قرار میدهند تا حدود و سطرهای کار از پشت کاغذ نمایان باشد. یا به وسیله خط کش و مداد کم رنک خطوط را ترسیم و پس از خطاطی آن را پاک میکنند.
بهغیر از وسایلی که نام برده شد چند ابزار فرعی دیگر نیز در کار کتابت استفاده میشود؛ مانند قیچی و یا کاتر برای بریدن کاغذ، دو خطکش مدرّج کوچک و بزرگ و گونیا (برای کتیبهنویسی چند گونیا لازم است)، خطکش T به همراه چند مداد سیاه و قرمز، و انواع کاغذها و مقواها.
ابزار بههم زدن لیقه و مرکب که سر آن پهن و دستهاش مخروطی و معمولاً از جنس چوب آبنوس است.
قاشق مخصوص آب ریختن در دوات که بهوسیله آن بهاندازه ی لازم آب را در دوات میریزند.
بعضی از استادان پیشین، خود مرکب دلخواه را اعم از مشکی و رنگهای مختلف میساختند و کاغذها را برای این که قابل نوشتن شود آهار داده و مهره میزدند. آنان اغلب وسایل و لوازم و کارهای کتابت را خود تهیه می کردند؛ از قبیل تهیه سطر و جدولکشی، تذهیب، زرافشانی، رنگ آمیزی کاغذ حتی تجلید و صحافی و غیره. ولی امروزه چون انجام این امور مستلزم صرف دقت بسیار و خارج از وقت و حوصلهاست، افرادی دیگر به این خدمات مشغولند و شرکتهای تولیدی و کارخانههای کاغذسازی، صحافیها و غیره و نیاز را تأمین میکنند.
وسیله ای جهت تعیین سطرها و حدود متن صفحه ی کتاب که سابقاً صفحه ای از چند لایه ی کاغذ یا مقوا به هر اندازه که می خواستند تهیه می کردند و نخهای تابیده را به فاصله های منظم بر روی آن می دوانیده ، محکم می بستند و آن صفحه را زیر کاغذ گذاشته ، با انگشتان بروی نخ ها فشار می آوردند تا اثری از نخ ها به جا ماند و خطوط مستقیم سطرها معین شود. امروز به جای آن ، صفحه مقوایی را به اندازه ی مطلوب خط کشی کرده ، زیر صفحه کاغذ می گذارند و از روی خط هایی که از زیر پیداست سطرها را راست و میزان می نگارند.
زیردستی یا زیر مشق:
که باید رویه اش صاف و نرم و ملایم باشد و لغزان و لرزان نباشد و میانگین سخت و سست و کلفت و نازک را برگزیند ، از جنس مقوا یا چرم و غیره. همچنین باید در طول و عرض نیز معتدل باشد. و گفته اند بهتر آن است که دو چرم منفصل را بر روی هم گذاشته ، دو گوشه ی آن که جانب چپ است به چند بخیه محکم سازند تا چنان که خواهند به کار آید و آن دو قطعه چرم اگر از بـُـلغار باشد که دانه و موجش را برطرف کرده باشند ، بهتر و پسندیده تر است.
به غیر از وسایلی که نام برده شد ابزار فرعی دیگری نیز در کار کتابت استفاده می شود و آن ، دو خط کش مدرّج کوچک و بزرگ و گونیا است و برای کتیبه نویسی چند گونیاست و خط کش (T) به همراه چند مداد سیاه و قرمز ، و انواع کاغذها و شمیزها(مقواها) لازم است. آلات به هم زدن لیقه و مرکب که سر آن پهن و دسته اش مخروطی و از جنس آبنوس است ، قاشق مخصوص آب ریختن در دوات که به وسیله آن به اندازه ی لازم آب در دوات می ریزند ، البته آب مقطر یا جوشیده سرد شده از آب معمولی بهتر است ، و بهتر از آن گلاب یا آب ریحان یا آب مازو است (مازو برجستگی های کروی شکلی است که تحت اثر گزش حشره مخصوصی بر روی جوانه های درخت بلوط مازو ایجاد می شود ، این برجستگی ها حاوی شیره درخت مزبور است که به نام مازو مرسوم است. در ترکیب مازو 60- 70% تانن وجود دارد ، به علاوه مقدار کمی اسید کالیک و اسید آلاژیک و مقداری مواد گلوسیدی و آمیدون. در صنعت ، از مازو جهت تهیه ی مرکب سیاه و رنگ کردن پارچه ها و نیز در چرم سازی استفاده می شود.) که بر خلاف آن مرکب را تباه و فاسد نمی کند. سنگ رومی یا حجازی و غیره برای تیز کردن قلمتراش ، خاک بیز (الک کوچک) یا ظرفی که شن و ماسه نرم در آن می ریخته اند
پوشیده نماند که استادان پیشین پس از تراشیدن قلم ، پشت قلم را خاک می مالیده اند تا لغزندگی و چربی آن از بین برود و مرکب به یک طرف قلم جمع نشود که خط را خراب کند و همچنین گاهی روی نوشته هایی که می خواستند زودتر بخشکد ، خاک بیخته ی مخصوصی می ریخته اند که این کار اکنون معمول نیست.
سلطانعلی مشهدی گوید:
کاتبا چون قلـــم تراشیـدی خاک بر پشت خـامه مـالیـدی
آن قلم را به نقطه تجربه کن بشنو این حرف نو زپیر کُهن
از قلم نقطه چـون درست آید خوشنــویسـی اگر کُنــی شاید
قلمدان
قلمدان که جعبهای است کوچک، کشیده و اغلب تزئین شده و معمولاً برای سهولت حمل و نقل، قلمهای لازم، قلمتراش، قطزن، قاشق، سنگ کوچک و سر قلمدانی را که شامل دوات است، و گاهی قیچی ظریفی جهت چیدن کاغذ، در این جعبه قرار میگیرد تا این لوازم یک جا و در جعبهای محفوظ در اختیار خوشنویس باشد.
قلمدان، جعبه مانندی است از جنس چوب مقوا یا پاپیه ماشه که برای نگهداری قلمهای مخصوص خوشنویسی و دیگر ابزار کتابت به کار میرود.
معمولا قلمدان از دوبخش تشکیل میشود «بخش داخلی» که مانند جعبه سرگشاده و بدون در است و بخش بیرونی یا «روپوش قلمدان» که بخش داخلی را مانند غلاف دربر گرفته و جعبه گونهای است از مقوا یا چوب ِ مکعبِ استوانه شکلِ میان تهی. روی قلمدان را با نقشهای گوناگون از نقوش گیاهی و هندس و اشکال آدمیان، پرندگان و یا جانوران منقش میسازند. معمولاً در آن ابزارهای گوناگون نوشتن مانند قلم و قلمتراش و مقراض و قطزن میگذارند.
قلمدان و قلمدانسازی در زمره تولیدات پاپیه ماشهای قرار میگیرد که با هنر و فرهنگ ایران رابطه و پیوند دیرینه دارد. قلمدان یکی از صنایع دستی ارشمند ایران محسوب میشود و علت اهمیت آن در زمان قدیم ظرافت و حساس بودن قلمهای خوشنویسی بوده که از نی تراشیده میشدند.
اطلاعاتی درباره ی قلمدان در دوران پیش از اسلام در دست نیست. با ورود اسلام، استفاده از قلمدان در مکتبخانهها و مدرسهها معمول گشت. از دوره ی سلجوقیان تا تیموریان به دلیل پشتیبانی و رشد هنرها بهویژه خوشنویسی و کتابسازی، این هنر پیشرفت بسیاری نمود.
در دوره ی صفویه که خوشنویسی به بالاترین حد خود رسیدهبود، هنر قلمدانسازی نیز به اوج خود رسید و قلمدانهای برجا مانده از آن دوران از ارزشمندترین و پرهنرترین آثار فرهنگی هنری ایران به شمار میروند.
در دورههای زندیه و قاجاریه نیز همچنان این هنر در اوج بود و بیشتر در میان هنرمندان اصفهانی رواج داشت.
قلمدانسازی از دوران صفوی رونق و اعتبار افزونی گرفت. قلمدانهای این دوره از جمله اصیلترین آثار هنری اند. قلمدانها عمدتاً از سه دسته تشکیل یافتهاند: چوبی، فلزی و مقوایی. دسته آخر، زیر مجموعه صنعت پاپیه ماشهاست. این قلمدانها را در اشکال گوناگون قالب گیری می کردند و بعد روی آن نقاشی مینیاتور و به ندرت تذهیب به کار میبردند .
از جمله ی نامدارترین قلمدانسازان دوران صفویه و زندیه و قاجاریه میتوان محمد زمان نگارگر، حسن خداداد، محمد خداداد، سمیرمی، محمدصادق امامی اصفهانی، کاظم بن نجفقلی، عبدالرحیم اصفهانی و آقا نجف قلمدان را نام برد.
از قلمدانسازان معروف در دوره قاجار که قلمدان مقوایی میساختند میتوان به میرزا ابوالقاسم طباطبایی (معاصر با ناصرالدین شاه) مشهدی حسن تهرانی، عبدالحسین مقواساز اصفهانی و کریم مقواساز اشاره کرد.
قلمدان و قلمدانسازی با هنر و فرهنگ ایران رابطه و پیوند دیرینه دارد چرا که گرانمایهترین میراثهای نقاشی مینیاتور تذهیب و منبتکاری قدیمی ما بر جعبههای قلمدان نقش بستهاست. از طرفی قلمدان در گذشتهای نه چندان دور از مهمترین ابزار کتابت بهشمار میرفت.
قیمت و ارزش یک قلمدان معمولاً بستگی به کیفیت نقوش آن داشته و دارد به طوری که نوشتهاند در سالهای آخر سلطنت ناصرالدین شاه، نقاشان قلمدان فقط برای تزئین یک قلمدان گاه تا پنجاه تومان اجرت میگرفتند و این مبلغ در مقایسه با نان که هر سه کیلو، فقط یک قران قیمت داشت رقم فوق العاده قابل توجهی بود. هماکنون هم انواع قلمدان زینت بخش مجموعههای خصوصی و موزههای مختلف جهان است.
قلمدانها از نظر اندازه:
1. کوچک یا نیم بهره با ابعاد ۲×۱۳ سانتی متر
2. متوسط یا یک بهره با ابعاد ۷/۳×۲۱ سانتی متر
3. قلمدان عادی یا دو بهره با ابعاد ۴/۴×۵/۲۳ سانتی متر
4. قلمدان بزرگ یا سه بهره با ابعاد ۵/۵×۲۸
سادهترین شکل قلمدان از یک غلاف و یک زبانه یا کشو تشکیل میشود و برای ساخت هر یک بهتر است از قالبی جداگانه استفاده شود. قالبها را معمولاً از چوبهای سختی چون چوب گردو میسازند.
ساخت مقوای قلمدان به دو روش خمیری و کاغذی انجام میگیرد که ابتدا به شرح روش خمیری پرداخته میشود. برای تهیه خمیر کاغذ ابتدا کاغذهای باطله خرد شده را خیس میکنند تا کاملاً نرم شود و بعد آب آن را به وسیله پارچهای میگیرند و در هاون سنگی با سریش میکوبند تا خمیری قهوهای مایل به خاکستری به دست آید. سپس با کاغذ روغنی تمام سطح قالب را میپوشانند به طوری که منفذی باقی نماند. یک لایه کاغذ را به دور قالب پیچیده و بعد لایهای از خمیر را به یک ضخامت روی تمام سطح قالب قرار میدهند و قبل از خشک شدن کامل آن را به وسیله سوهان میکوبند یا توسط استخوان یا شیئی صیقلی مهره میکشند تا کاملاً فشرده گردد. پس از خشک شدن کامل به همان روش که گفته شد چند لایه دیگر خمیر بر آن میکشند تا به ضخامت دلخواه برسد. در آخر سطوح قلمدان را به وسیله سوهان و سمباده صاف میکنند، کاغذ مرغوبی را بر روی آن میچسبانند و با تیغ برش دهانه غلاف را میبرند و قالب را از غلاف بیرون میکشند. کاغذ روغنی سابق الذکر بیرون آمدن قالب را ممکن میسازد.
در روش کاغذی ابتدا قاب قلمدان را با دو کاغذ روغنی میپوشانند سپس کاغذی را دور قالب میگیرند؛ کاغذهایی را که برای ساخت مقوای قلمدان در نظر گرفتهاند در اندازه لازم میبرند و به سریش آغشته میکنند و بر روی قلمدان میپیچند. پس از چسباندن کاغذ سوم توسط سوهان چوب ساب به روی آن ضرباتی متوالی وارد میآورند تا الیاف کاغذها در هم فرورود و روی آن را به سریش آغشته میسازند و میگذارند تا خشک شود. قبل از آنکه کاملاً خشک شود آن را به وسیله شیئی صیقلی مهره میکشند و پس از خشک شدن کامل لایههای دیگر را به همان ترتیب میچسبانند که به ضخامت مورد نظر برسد.
دَوات
دَوات،جوهَردان یا مُرَکَّبدان یک ظرف کوچک شیشهای، سفالی یا مسوار است که برای نگهداشتن مرکب نوشتاری بهکار میرود.
دواتها معمولاً دارای یک درپوش پیچشی یا لولایی هستند و گاه یک نمد جذبکننده نیز درون شیشه دوات قرار میدهند تا از نوک قلم چکهگیری کند.دوات خوشنویسی باید دهانه ی گشاد و عمق کمی داشته باشد. اغلب برای پیشگیری از ریختن و پاشیدن مرکب و همچنین به منظور مرکببرداری به میزان مطلوب، در داخل دوات، پیش از ریختن مرکب، مقداری لیقه قرار میدهند. معمولاً نام «دوات» به مجموعه لیقه، مرکب و ظرف آن اطلاق میگردد. باید در یا سرپوش دوات را همواره بسته نگهداشت تا ضمن جلوگیری از ورود گردوغبار به داخل دوات از فساد مرکب جلوگیری شود. همچنین بهاین منظور باید حدوداً هر ماه مرکبِ دوات را عوض کرد.
مدائنی گفته است : دواتت را نیکو گردان و در حفظ و نگاهداری اش بکوش که دواتها خزینه های ادب و فرهنگ اند.
جاحظ گوید: اسم لیقه وقتی صدق می کند که آلوده به مرکب و داخل دوات قرار گیرد.
استادی گفته است: بر عهده کاتب است که لیقه را در هر ماه تجدید کند و در هنگام فراغ از کتابت، در دوات را بگذارد تا از گرد و غبار محفوظ بماند و خط را فاسد و تباه نسازد.
و بدان جهت مرکب را مداد نامیده اند که قلم را مدد می دهد و کمک می کند و مرکب از آن روی گویند که از اجزاء چندی فراهم آمده است. کلمه مداد به رنگهای دیگر نیز گفته می شود، ولی رنگ سیاه پیوسته در کار کتابت می آید و به رنگهای دیگر گاهگاه احتیاج می افتد.
رنگ سیاه خود درجاتی دارد:
1- به شدت سیاهی (به عربی حالک) 2- سیاه عادی و معمولی (قاتم) 3- سیاه مایل به خاکستری (دَیجُور) 4- سیاه مایل به سبز یا سیاه طاوسی (مُدهام)
گویند: هیچ رنگی مانند سیاه، بر صفحه کاغذ سفید خوشایند نیست.
مجنون هراتی سروده است:
ولی باید به هر چل روز، دانا بپالاید دوات خویشتن را
بشوید پاک و صافی لیقه اش را که از وی دور سازد غلّ و غش
ولیکن کاتبان را در برابر دو می باید دوات ای پاک منظر
زبهر آنکه چون پیوسته خواهی کتابت راندن از رنگ سیاهی
ضرورت چون کتابت گشت بسیار سیاهی را شود غلظت پدیدار
برای رفع آن بر قول اصحاب بباید ریخت در وی اندکی آب
ولیکن آب در وی چون چکانی همان ساعت نوشتن کی توانی
ضرورت یک زمان باید نهادن دواتی دیگر آن گه سرگشادن
چو این در وقت غلظت بوده باشد سیاهیّ دگر آسوده باشد
در این یک نیز باید ریخت آبت وزان یک کردن آغاز کتابت
دوات باید سرگشاده و کم عمق باشد. لیقه عبارت از چند نخ ابریشم تابیده است که به مرکب بیالایند و فایده اش این است که از ریختن و پاشیدن مرکب مانع می شود و مرکب را به اندازه به دَم قلم می دهد. برای خطاطی، مرکبی که در ایران و کشورهای اسلامی بدین منظور می سازند، بهتر از مرکّب های خارجی است .
مرکب
یکی از عوامل ثبات و ماندگاری محتوای مکتوبات در طول سالیان دراز در فرهنگ و تمدن ایران زمین، ساخت و استفاده از مرکبهای ممتاز در خوشنویسی و کتابت (به عنوان ماده اصلی)، در نگارگری، تذهیب و تشعیر (برای قلم گیری) و نیز در کتاب آرایی (به منظور جدول و کمند کشی، دندان موشیسازی و...) به عنوانیکی از مواد مهم مورد استفاده بوده است.
مرکب از امتزاج عناصر طبیعی چون دودهی چربی گرفته، صمغ، زاج، مازو و ... تشکیل میشود. این مواد را با هم ترکیب کرده، صلایه میدهند و پس از آن صاف کرده و مورد استفاده قرار میدهند.
مرکبهایی که در طول تاریخ کتابت ایران بیشترین کاربرد را داشتهاند، در درجهی اول شامل دو نوع معروف کربنی (دوده) و سولفات آهن و مازو بوده و دردرجه دوم شامل مرکبهای رنگی و مرکب روغنییا چاپ بودهاند. هر کدام از این مرکبها، ترکیبات متنوعی از مواد طبیعی مختلفی داشتهاند که در طول تاریخ بسیار تجربه شده است. اهمیت ساخت و کاربرد مرکب بدان حد است که غالب کاتبان و خوشنویسان،یکی از مهم ترین عوامل جلوه و جلای کتابت را مرکب ناب میدانند. بر همین اساس هر خوشنویس سعی بر آن داشته است تا با استفاده از ترکیبات مختلف مواد و تجربهی کاری، خود مرکبی را بسازد که برای کتابت مطلوب باشد و با جلای وصف ناپذیر خود، چشم را بنوازد.
مرکب که باید مخصوص خوشنویسی باشد. بیش از همه مرکب مشکی و پس از آن قهوهای کاربرد دارد. برای کارایی بهتر و بیشتر میتوان چند قطره آب مقطر یا گلاب را به مرکب و لیقه اضافه کرد. اینکار موجب جذب بیشتر مرکب بر روی قلم میشود و برای اجرای بهتر ِحروف کشیده بسیار مؤثر است.
مرکب خوشنویسی مرکب مخصوصی است که به صورت سنتی ساخته میشود بنابراین انواع دیگری که بصورت جوهر برای خودنویس ها و مصارف دیگر ساخته میشوند برای خوشنویسی مناسب نیستند.
امروزه مرکب خوشنویسی به دو صورت پودر و مایع در بازار موجود است.
برای ساخت مرکب روشهای گوناگونی وجود دارد ولی بهترین شیوه ای که در بین خطاطان رایج است بدین صورت است که ابتدا مقداری دوده (برای رنگ سیاه و انواع کیاهان برای رنگهای دیگر ) رادر آب جوشیده سرد حل کرده و داخل آن زاج سفید ریخته و سپس آنرا با شعله کم میجوشانند؛ سپس آنرا آرام آرام خنک میکنند . این روش ساده ترین روش ساخت مرکب است . البته در بعضی مواقع زعفران ، پوست گردو و ... نیز کاربرد دارد.
برای استفاده بهتر از مرکب آنرا داخل دوات میریزند . دوات ظرف کوچکی است که دارای دهانه گشاد بوده و در داخل آن لیقه که الیاف ابریشم طبیعی است قرار میگیرد . مهمترین خاصیت لیقه تنظیم مقدار مرکب روی نوک قلم نی است .
لیقه
لیقه که معمولاً از الیاف ابریشم طبیعی انتخاب میشود و برای جلوگیری از ریختن مرکب و کنترل میزان مرکببرداری توسط قلم در دوات قرار میدهند. گاهی از الیاف و نخهای ابریشم مصنوعی بهاین منظور استفاده میشود.
قطزن
قطزن ابزاری است که که در آخرین مرحله ی تراشیدن قلمنی، نوک آن را روی این بستر قرار داده با یک فشار ناگهانی در زاویه مطلوب قطع میکنند. قطزن در عین حال که باید سخت و غیرقابل انعطاف باشد باید در مقابل قلمتراش کمی نرمش و انعطاف داشته باشد تا به تیغه آن آسیب نرساند. بهترین نوع قلمتراش از جنس چوب (به ویژه چوب شمشاد، قطعی از شاخ یا استخوان حیوانات و یا بخش کوچکی از بدنه ی نی خیزران بسیار بزرگ است. سطح قطزن باید کمی محدب باشد و سطح زیرین آن که روی میز قرار میگیرد مسطح.
سنگ تیزکن قلمتراش
سنگ تیزکن قلمتراش سنگی است که برای تیزکردن چاقو و از جمله قلمتراش کاربرد دارد درگذشته از سنگ رومی یا حجاز به این منظور استفاده میشدهاست.
زیردستی
زیردستی یا زیرمشق از جنس مقوا یا چرم و غیره. که باید رویهاش صاف، نرم و ملایم (میانگین سخت و سست و کلفت و نازک) باشد و لغزندگی نداشته باشد. همچنین باید ابعادی نهچندان بزرگ و نهچندان کوچک انتخاب کنند تا مزاحم کار حوشنویسی نشود. گفتهاند بهتر است که دو چرم منفصل را بر روی هم گذاشته، دو گوشه آن که طرف چپ است را با چند بخیه محکم کنند و اگر آن دو قطعه چرم از چرم بُلغار باشد که دانه و موجش را برطرف کرده باشند، بهتر است.
شنگر ف
در فرهنگ توصیفی شیمی از پرویز بالازاده درباره شنگرف آمده است که جسمی با فرمول شیمیایی HgS که دارای بلورهای شش گوش قرمز رنگ است. آنرا با هدایت گاز هیدروژن سولفید(H2S) به محلول نمک های جیوه تهیه می کنند. شنگرف در ابتدا سیاه رنگ بوده ولی بعد از حرارت دادن به گونه پایدار قرمز، تغییر مییابد. که در لاتین ان را به نام Cinnabar می شناسند.
در طبیعت به صورت بلور موجود است و از کانیها است. به طور صنعتی نیز تولید میشود.
برای تولید رنگ قرمز شنگرفی در نقاشی به کار میرود. همچنین قدیم در نگارش نسخ خطی برای نوشتن به
رنگ قرمز بکار می رفته است.( نک به قرآن سی پاره 1732در کتابخانه شاهچراغ(ع))
سنگ لاجوَرد
لاجوَرد (به لاتین: Lapis lazuli) ترکیب شیمیایی آن شامل فسفات آبدار طبیعی آلومینیوم، آهن، منیزیم و کلسیم می باشد. و یا به عبارت دیگر ترکیبی از لازورایت، کلسایت، پایرایت و دایپوسیت می باشد. این سنگ به خاطر سختی و رنگ آبی خوشرنگ موسوم به لاجوردی اش در جواهرسازی به عنوان نگین به کار میرود.
این سنگ قیمتی آبیرنگ است که بخاطر رنگ آبی سیر آن، و قابلیت پودر شدن و کندهکاری روی آن از هزاران سال پیش در جهان خواهان زیادی داشتهاست. استخراج این سنگ بیش از ۲۵۰۰ سال در افغانستان رواج داشته و عمدتاً به مصر باستان صادر میشدهاست. پژوهشها نشان داده که لاجوردِ استخراجشده از معدن سَرِ سنگ، در اعماق کوههای هندوکش در افغانستان تنها منبع شناختهشدۀ لاجورد در دنیای باستان بودهاست. در مجسمه طلای فرعون و نفرتیتی در قسمت چشم کار گرفته شده است. در قدیم هنر مندان از پودر لاجورد به عنوان رنگ برای مینا کاری و نقاشی استفاده می کرده اند. درجه سختی سنگ لاجورد به طور معمول ۵ است.
به آن لازورد و لاژورد نیز گفته شدهاست. این سنگ در افغانستان به میزان وسیع استخراج میشود. زیور سازی و سورت بندی این سنگ در پاکستان، هندوستان و قسماٌ در افغانستان و ایران و سویس صورت گرفته سپس بخارج صادر میگردد.
سنگ لاجورد علاوه بر زیورآلات تولیدات دیگری از قبیل مجسمه و بت، مُهرۀ شطرنج و غیره نیز دارد.
رنگ روغن
رنگ روغن یکی از مواد بهکار رفته در نقاشی و همچنین نام دستهای از تکنیکهای نقاشی است که از این ماده استفاده میکنند.
روغن به کار رفته در رنگ روغن با روشهای مختلف تولید میشود که رایجترین آنها، جوشاندن بذر گیاه کتان و گرفتن روغن آن است. سپس این روغن را با مواد رنگی مخلوط میکنند. رنگدانهها نیز معمولاً با پایه سرب و کادمیوم یا سنتتیک و پلیمری هستند .
برای پاک کردن رنگ روغن از تینر استفاده میشود .
نخستین نمونههای نقاشی رنگ روغن نقشهای بودا در غارهای بامیان (مناطق مرکزی افغانستان) است که در حدود سالهای ۶۵۰ میلادی ترسیم شده است.[نیاز به آدرس دقیق در ایسنا]
آ بر نگ
آبرنگ یک رنگماده و نیز نقاشی یا طرحی که با این نوع رنگماده اجرا شده باشد است. در تولید آبرنگ از رنگدانه و یک ماده چسبنده قابل حل در آب (معمولاً صمغ عربی) استفاده میشود. آبرنگ را بهوسیله قلم مو بر روی کاغذ، مقوا، پاپیروس و... به کار میبرند. از این جهت با بسیاری از رنگمادههای پوششی تفاوت دارد که در آن رنگسایههای روشن از طریق رقیق کردن رنگماده حاصل میآید و نه با افزودن سفید.
هنرمندان بسیاری همچون وان دایک، آلبرشت دورر، ویلیام ترنر و دیگران از آبرنگ برای خلق آثار خود و یا برای تهیه پیش طرح بهره بردهاند. آبرنگ در انواع مختلف تیوپی و قرصی به بازار عرضه میشود.
نقاشی آبرنگ سابقهای کهن دارد و ردپای آن به نقاشیهای درون غار اروپای پله لیتیک و نگارنوشتهای مصریان قدیم میرسد. اما خصوصا در اروپای سدههای میانه، تاریخ بهره گیری این رنگ ماده از رنسانس شروع میشود و هنوز ادامه دارد.
نقاش آلمانی، آلبرشت دورر (۱۴۷۱،۱۵۲۸) که آبرنگهای زیبایی از گیاهان، حیات وحش و مناظر نقاشی کردهاست، به عنوان یکی از اولین توسعه دهندگان این رنگ ماده شناخته میشود. یک مکتب مهم نقاشی با آبرنگ در آلمان بهوسیله هانس بول (۱۵۳۴،۱۵۹۳) به عنوان بخشی از رنسانس دورر، رهبری میشد.
جدای از شروع اولیه، آبرنگ بصورت فراگیر توسط نقاشان باروک و برای تهیه پیش طرح، کپیهها و طراحیهای بزرگ بکار برده میشد. در میان کاربران نخستین این رنگ ماده، وان دایک (در دوران اقامت در انگلستان)، کلود لورین، جیووانی بنه دتو کاستیلیونه، و بسیاری هنرمندان هلندی و فلمینگی قراردارند. به هر حال تصویرگری گیاهان و حیات وحش قدیمیترین و مهمترین سنت در نقاشی آبرنگ هستند. نقاشی از گیاهان در دوران رنسانس محبوب شد. چه برای تولید باسمههای چوبی تصاویر کتابها و چه به عنوان طراحیهای جوهری روی کاغذ. نقاشان گیاهان همواره در میان ستودهترین هنرمندان آبرنگ بودهاند، امروزه نیز ابرنگ (به جهت قابلیت بی همتای خود در نمایش رنگهای ایدهآل و دقیق) برای تصویرسازیهای علمی و انتشارات موزهها بکار میرود. تصویرسازی از حیات وحش در قرن نوزدهم با هنرمندانی چون جان جیمز آودوبون به اوج خود رسید، و امروز بسیاری از راهنماهای طبیعت گرایانه با آبرنگ مصور میشوند.
مداد آبرنگی
مداد آبرنگی نوعی از مداد رنگی است که میتوان با قلمموی نقاشی مرطوب رنگ آن را مانند آبرنگ روی کاغذ پخش کرد. بهترین برند برای مدادهای آبرنگی، مدادهای آبرنگی حرفه ای Design محصول شرکت Bruynzeel (برونزیل) هلند هستند که در 48 رنگ مختلف ارائه می شود.
ویژگی نقاشی با مداد آبرنگی این است که اثر هم حالت آبرنگ را دارد، و هم ردّ مداد رنگی دیده میشود